پندارپندار، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

آقا پندار کبیر

چهارمین دندونت

 پسرم بلاخره بعد از مدتهای طولانی چهارمین دندونتون با ناز و ادا سر زدن بیرون. آخه به نظر خودت ... نه... یه کم فکر کن.... خیلی دیر نیست واسه چهارمین دندونت؟؟؟ مامانی می دونم تقصیر تو نیست... اما آخه چرا؟؟؟ خدایا باز هم شکرت که پسر سالم به من دادی. قربون دندونات برم عزیزم   اینم قیافه ی دندون چهارمته    ...
31 ارديبهشت 1392

خرابکاری های تو

سلام . سلام پسر خرابکار من... می خوام یه خورده از خرابکاریات بگم اول از همه باید بگم گیر دادی به تلویزیون . با هر چی که دم دستته می کوبی بهش. خب آخه پسرم حیفه. خراب بشه بابا دیگه پول نداره از اینا بخره. مجسمه جدیدی که خریده بودیم رو شکوندی به کنار آخه چرا با همون مجسمه هی می کوبی روی بلندگو؟ روی بلند گوی تلویزیون رو خط انداختی آخه مامانی. پریرزو چهارمین لیوانی بود که زدی شکوندی و من باز هم باید تا چند روز از گوشه کنار آشپزخونه خورده شیشه جمع کنم. دیروز دیدم ساکتی وقتی اومدم توی اتاق با صحنه ی وحشتناکی مواجه شدم. دیدم تمام روغن بچه رو برداشتی و ریختی کف زمین و داری توش شنا میکنی و خیلی هم لذت می بردی. شانس آوردیم که ...
31 ارديبهشت 1392

دلم گرفته

پندارم یه چند وقتی میشه که مامانت غصه داره تو دلش اما نه به روش میاره نه به کسی میگه. دلم خیلی گرفته. روحم خسته ست. اما وقتی خنده های تو رو میبینم شاد میشم. خداروشکر می کنم که تو رو دارم وگرنه نمیدونم چی می خواست بشه؟! از سرد شدنم می ترسم. از اینکه دیگه هیچی برام مهم نباشه. از اینکه فقط به خاطر تو..... از خیلی چیزا دلم گرفته اما جرات گفتنشو ندارم. یعنی نمی خوام بگم. نمی خوام همه چی بدتر بشه. فقط اینو بدون زندگی بدون تو برام هیچ رنگ و بویی نداره. دوستت دارم قشنگم .... دوستت دارم  ...
30 ارديبهشت 1392

چکاپ 15 ماهگی

سلام مامانی.... دیشب با بابا بردیمت پیش دکتر که چکاپ بشی. قدت 85.5 بود که مثل همیشه دکتر گفت قدش عالیه و وزنت هم شده بود 10.550 کیلو و بازم نرمال و خوب. تبت هم زیاد نبود و گفت احتمالا یه ویروس ضعیف توی بدنته که خوب میشی و خوب هم شدی خداروشکر.  وقتی دندونات رو نگاه کرد گفت چرا دندوناش کمه؟؟ آخه تو هنوز فقط 3 تا دندون داری و چهارمی داره کم کم میزنه بیرون ... ولی دکتر گفت باید تا الان 6 تا دندون داشته باشه و باز غصه خوردنای من شروع شد. حالا که خیالم از بابت راه رفتنت راحت شده باید غصه دندونت رو بخورم.  جدیدا هم که خیلی حساس شدی و تا میگیم بالای چشمت ابروئه بهت بر می خوره و میزنی زیر گریه. قربون اون چشمای اشک آلودت بشم که...
23 ارديبهشت 1392

نگرانتم

پسرم از دیروز احساس کردم بی حالی. به شب که نزدیک شدیم دیدم تنت داغه و تو هم خیلی بهانه میگرفتی. بهت استامیوفن دادم اما امروز صبح دیدم بازم داغی و حالا امشب قراره بریم دکتر. خدا کنه چیزیت نشده باشه و فقط مال دندونات باشه. خیلی نگرانتم... الهی که هیچوقت نه تو نه هیچ نی نی دیگه ای هیچ هیچ هیچوقت مریض نشید ...
22 ارديبهشت 1392

نیش زدن اولین دندونت

پسرم مدت خیلی خیلی خیلی زیادیه که نتونستم بیام و برات بنویسم...این چند وقته خیلی درگیر خودت بودم.... اتفاقات زیادی افتاد.... تو سینه خیز رفتی ...بای بای رو یاد گرفتی ...نا نای کردن رو یاد گرفتی.. ژست 4 دست و پا رو هم میگیری اما هنوز سختته که بری...عیبی نداره من عجله ای ندارم.... هر وقت تونستی برو.... تا چند روز پیش وقتی که داشتم با لیوان بهت چایی میدادم یه صدایی شنیدم ...دینگ دینگ...صدای دندونت بود که میخورد به لیوان... انقدر ذوق کردم که نگوو.... از فرداش هم تب کردی و حالت اصلا خوب نبود...با مامان نسرین و باباحمید بردیمت دکتر و بهت دارو داد... تا دیروز تبت اومد پایین..خیلی نق نق میکردی و همش کلافه بودی... حالا دندونت معلوم نیست اما با انگشت...
22 ارديبهشت 1392

تولدددددددددددددددددددددددددددددددددددددد

هوررررررررررراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا پسرم تولدت شد...تولد 1 سالگیت...باور نمیکنم..1 سال گذشت..1 سال با همه ی سختی ها و خوشیها و خاطره های خوب و بدش... دردسرها و زحمتها و شیرین کاریات و گریه زاریات...وای که عاشقتم عاشقتم عاشقتم.. تولدت مبارک پسرم. میخوام همیشه کنارت باشم. هر سال تولدت..تا 100 سالم بشه... تو هم 1000 سال عمر کنی که من به اونجا ها نمیرسم دیگه. پسرم باید دیروز میومدم و برات مینوشتم ولی خیلی کار داشتم... دیشب برات جشن گرفتیم... 3 روزه که درگیر بودم... شب قبل تولدت دایی شهاب مهربونت با مامان نسرین و بابا حمید و مامانجون اومدن اینجا و کمک کردن.. آخه خیلی کار داشتیم و دست تنها بودیم.. دایی شهاب برات تزئیناتت رو ...
22 ارديبهشت 1392

دوست جونیات

پسرم میخواستم اینجا از همه ی دوستای خوب من و خودت خیلییییییییییییییییییییییییییییی تشکر کنم که اینجا برات نظر دادند و تولدت رو تبر یک گفتند.. یا هر نظر خوب دیگه ای برامون گذاشتند و لبخند رو روی لبامون آوردند.. بیا با هم به همشون بگیم که دوستشون داریم.هم خودشون رو هم نی نی های جیگرشونو    اینم برای همشون ...
22 ارديبهشت 1392