اداها و اصوات جدیدت
سلام مامانی بعد از چند روز مریضی خودم و بی حوصلگیهای همیشم اومدم برات یه خورده بنویسم.
اداهای جدیدت که هر وقت میری سمت یه چیزی که می دونی نباید بهش دست بزنی خودت قبل از اینکه بری سراغش روتو به من بر میگردونی و انگشت اشاره تو تو هوا تکون تکون میدی و به زبون خودت میگی دَ دَ دَ (دست نزن). ولی خب ...باز هم میری و کار خودتو می کنی.
خدا نکنه یکی از ما بخواییم بریم حمام . پشت ما راه میوفتی و با شیون و گریه میخوای که تو رو هم ببریم و ما تسلیم میشویم و این تو هستی که هرروز تنی به آب میزنی. فقط خداکنه سرما نخوری
بستنی خوردنات هم دیدن داره. قشنگ چوب بستنی رو میگیری و کاری نداری که مامان بیچاره ات از صب جارو کشیده .. تمیز کرده خونه رو راه میری و نوش جان میکنی بستنی رو با ولع تمام... و بعد از هر بستنی خوردنت باز هم باید بندازمت توی حموم و بشورمت. چون به موهات هم بستنی میدی
وقتی می خوام غذا بهت بدم قاشق رو که میارم جلوی دهنت تو چشماتو میبندی و دهنت رو کاملا باز میکنی و میگی آآآآآآآآآآممممممممممم و بعد که قاشق رو تخلیه می کنم داخل دهنت میگی باید برات دست بزنیم و همه ما میشینیم که بعد از هر قاشقی که بلعیده شد تشویقت کنیم. هورااااااااااااااااااااا تشویییییییییییییییق
حرف زدنت هم که خیلی باحاله انگار دار ی به زبون کره ای حرف میزنی. دستاتم همچین تو هوا تکون میدی که انگار داری راجع به یه چیز مهمی با من بحث میکنی
کلمات پنداری:
مامان: دادا
بابا:دادا
خاله:دادا
سلام: دادا
و به همین ترتیب ادامه پیدا می کنه. خداییش تنوع داری توی کلماتت. خوشم میاد این یه موردت هم به بابات رفته. دیر به حرف میفتی میدونم.
وقتی ازت سوال میکنیم که مثلا اینو میخوای؟ سرت رو تکون میدی یعنی آره. همه چی هم میخوای. نه تو کارت نیست مامانی
حالا عکسات رو بابا شب بیاره برات میزارم. بوس بوس عشق من