خونه یوسف تیموری
سلام سلام جیجلی مامان. دیشب رفتیم خونه بابا امیر که مرخصش کرده بودند. عمه ندا و عمه سهیلا اونجا بودند. تو هم بر عکس همیشه انقدرررررررر خوش اخلاق و آقا بودی که هممون تعجب کرده بودیم. می خندیدی و بازی میکردی و حسابی جیغای هیجانی میزدی. بعد از اونجا هم تا نشستیم تو ماشین تو خوابت برد و من و بابایی هم از فرصت استفاده کردیم و یه شام خوشمزه خوردیم. بعد از اونجا هم باید می رفتیم خونه یوسف تیموری که بابا اینترنتشو وصل کنه. خلاصه که آقا یوسف هم تعارف کرد و رفتیم تو خونش و نشستیم. مامانی اونم یه پسر بامزه و شیطون به اسم آرمین داشت که فارسی خوب بلد نبود اما به تو هی می گفت نی نی ..نی نی... 2سال و نیمش بود و خیلی شبیه مامانش بود. تو هم وقتی آرمین باهات حرف میزد بهش می خندیدی. قربونت برم که نی نی هارو دوس داری. خب اینم از این که خونه یوسف تیموری هم بردمت. حالا خونه بعدی ایشالله خونه مهران مدیری ببرمت و باهاشون عکس بگیری.