پندارپندار، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

آقا پندار کبیر

کابوس قطره خوردن تو

1391/6/18 15:35
نویسنده : مامانی شادی
192 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم امروز هم باز یکی از اون روزا بود که به خاطر پریدن قطره توی گلوت من رو تا مرز سکته بردی..... دوست ندارم از این خاطره ها برات بگم. اما خب باید بدونی بعضی وقتا مامانی رو اذیت میکردی. البته میدونم که دست خودت نبود. اما خب همه نی نی ها هم انقدر قطره میپره تو گلوشون؟ وقتی بلندت کردم تابزنم پشتت فقط دیدم که کبود کبود شدی... داشتم میمردم. تمام تنم به لرزه افتاده بود و سست شده بودم.  وقتی صدای نفس کشیدنت رو شنیدم انگار دوباره متولد شدم. تا چند ساعت بعد میلرزیدم. فقط بغلت کرده بودم و زار زار گریه می کردم. به بابایی هم زنگ زدم و گفتم دیگه بهت از این قطره ها نمیدم. به دکترت هم میگم. 

پسرم من با نفس تو نفس میکشم. امروز برای چند ثانیه نفس نکشیدم......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان شیدا
18 شهریور 91 15:35
سلام .شیدا جونی ما یکساله شد . خوشحال میشیم به جشن تولد دلبندمون تشریف بیارید .


مبارکهههههههههههههه...... الان میاییم
شیوا
18 شهریور 91 17:09
شادی جان قطره با 10 سی سی (یا بیشتر ) آب قاطی کن با شیشه بده بخوره تا نپره


شیوا جان مرسیاز اینکه به ما سر زدی و راهنمایی کردی... اما توی آب که میریزم مزه آب چون تغییر میکنه دیگه نمیخوره
مامانی شادی
31 شهریور 91 12:45
vaghean