سلام پسر قشنگم. مامانی هفته پیش بلاخره من و بابا تصمیم گرفتیم که بریم مسافرت. آخه یکی از دوستای بابا زنگ زد که ما داریم میریم شما هم بیایین. ماهم خیلی تند و سریع تصمیم گرفتیم که بریم. مامانی هم که اینجا بود و ما ازش خواستیم که با ما بیاد. چون من می خواستم یه دلی از عزا در بیارم و تورو مامانی نگهت داره. رفتنه که پسر خوبی بودی و توی ماشین اصلا اذیت نکردی. اونجا هم رسیدیم بازم تو مامان و اذیت نکردی. سر موقع می خوابیدی و سر وقت بیدار میشدی. فقط یه کم شیر سر خوردنت باز اذیت کردی. مامان و بابا هم حسابی از فرصت استفاده کردند و حسابی خوش گذروندن. دریا رفتیم...کارتینگ... جت اسکی و تله کابین که تو هم با ما اومدی و حسابی هیجانزده شده بودی و دست و پا ت...